قصیده واره ی اوج

ساخت وبلاگ

برای حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیه

عالم غبار قافله ی ارغوانی اش
گل یادبود عمر کم زندگانی اش

باید زبان دیگری از عرش آورند
با واژگان ما ننشیند معانی اش

عقل زمین به رفعت او قد نمی دهد
دریا به حیرت آمده از بی کرانی اش

این شیر زن که بود؟ همه اوج بی فرود!
جز شیر حق که داشت دل هم عنانی اش؟

نُه سال شاهد شرر کوه طور بود
هرگز نبود صحبتی از لن ترانی اش

آن مادری که علت ایجاد خلقت است
سیراب می کند همه را مهربانی اش

پیداتر از ابهت هر قله ی ستبر
پژواک های زمزمه ی بی نشانی اش

باید که بی مزار... تجلّی کردگار
پروردگار وار ببین لامکانی اش

وایا بر آن دیار که از مکر روزگار
بی فاطمه ست جامعه ی آرمانی اش

از لرزه های مسجد و منبر خبر دهید
دیدم توان محض پسِ ناتوانی اش

گوشی که وحی را به تماشا نشسته بود
کردند بی ملاحظه زخم زبانی اش

دیدند روح بین دوپهلوی مصطفی ست
رحمی نداشتند به نام و نشانی اش

می سوخت از جهالت مردم به پشت در
گُر می گرفت دست و دل باغبانی اش

***

هر دم به روی شانه ی مولا زیاد شد...
تابوت از نحیفی زهرا، گرانی اش*
#مهرداد_مهرابی
سروده بهمن۱۳۹۶
ویراسته دی۱۳۹۹


*. تک و تنها، تک و تنها، چه کشیده ست علی
از سبک بودن تابوت خمیده ست علی
سیدحمیدرضا برقعی

بسم الله الرّحمن الرّحیم ...
ما را در سایت بسم الله الرّحمن الرّحیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrdad-mehrabi8 بازدید : 42 تاريخ : سه شنبه 28 آذر 1402 ساعت: 20:45