قصیده واره ی نور

ساخت وبلاگ

برای حضرت ابوطالب سلام الله علیه

آیینه ای هم سنگ آیات مبینش
بشکوه، در آیینه ها زیباترینش

آیینه ای از نور که تکه به تکه
کرده است از انوار عالم دست چینش

یاللعجب! آمد ابوطالب که باشد...
رحمت برای رحمت للعالمینش!

بی هیچ پرسش، پاسخ لبیک سر داد
پیش از غریو غربت هل من معینش

بنیان مرصوصی که در عالم نمی کرد
جز غربت احمد غمی اندوهگینش

روزی به گیسوی محمّد التجا برد
آویخت پس از رشته ی حبل المتینش

گفتند مشرک پارسایی را که چون مهر
پیش از ظهور شرع روشن بود دینش!

او ریشه های واژه ها در باورش بود
منظومه ی صبح است شعر راستینش

بسپار دل! جز او امانتدارتر نیست
وقتی امین مکه می داند امینش

در کودکی، در نوجوانی، در جوانی
باشد تمام عمر پیغمبر رهینش

از پشت ابر رحمتی چون او بر آمد
ماهی که می خوانم امیرالمومنینش

ماهی که هر چه پرده های غیب پس رفت
چیزی نمی گردید اضافه بر یقینش

یاللعجب از شأن او! می پروراند
دست خدا را در میان آستینش

رمز سعادت را مکرّر ذکر می کرد
نام محمّد بود حرف واپسینش
#مهرداد_مهرابی
بهمن۱۳۹۹

بسم الله الرّحمن الرّحیم ...
ما را در سایت بسم الله الرّحمن الرّحیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2mehrdad-mehrabi8 بازدید : 39 تاريخ : چهارشنبه 25 بهمن 1402 ساعت: 12:36